نويسنده: پروانه تيلا
ب) اتحاد ملي و مشروعيت مباني و اشتغالات نظام سياسي
منظور از حاكميت در ادبيات حقوقي، "قدرت برتر عالي فرماندهي در درون جامعه و قدرت استقلال و نفي وابستگي در بيرون آن"(قاضي، 1372، ص 230) است كه نقش آن در تعيين سرنوشت جمعي در هر دو بعد مذكور، برجسته و تعيين كننده است. حاكميت، حقّي است كه هم در پرتو نگرشهاي دموكراتيك و هم در قالب بينش تئو- دموكراتيك (تركيب منحصر به فرد مباني ظهور حاكميت و مشروعيت بخشي حكومت) مقرر در اصل پنجاه و ششم قانون اساسي ذاتاً به مردم تعلق دارد يا از سوي مرجعي برون زميني بدانها اعطا شده است. مردم يا ملت براساس اين حق اساسي و دامنهدار، اشتغالات مربوط به تقنين، اجرا و قضا را كه اساساً مربوط به خود آنهاست، براساس قرارداد اجتماعي يا تراضي جمعي مبتني بر ضرورتهاي حيات در جامعه سياسي، به برگزيدگاني از جنس و نوع خود ميسپارند تا در راستاي تحقق منافع جمعي، آن را به كار گيرند و آن گاه كه ضرورت يافت، خود نيز رأساً در عرصههايي از آن مشاركت كنند. معبر
ادامه مطلب