ساعت 11 شبه
تازه از کار رسیدم
نفرین به این زندگی تلخ!
ببخشید آقا مهدی بی وقت مزاحم شدم! میشه یه سر بیاین منزل ما!
خسته کوفته سوار موتورم میشم و ...
ساعت یک نصفه شبه!
تازه رسیدم خونه!
داغ داغم!
درد کل وجودمو گرفته!
يه غفلت که می کنی! يه چشم پوشی از يه چيزی که اولش اصلا گناهم نيست٬
از بالا که نگاه می کنی!
حالا که دو سال از اون غفلت گذشته!
می بينی چه خرابيهای بوجود اومد!
تعمير ناپذير!
نيستم!
رو دور اينکه عرفه بشه بنويسم!
غدير بياد بنويسم!
همونم!
عوض نشدم!
گناه هنوز آلودم نکرده!
هنوز دغدغه هام رو فراموش نکردم!
هميشه از خدا درد خواستم!
داده الحمدلله!
فراوووون!
يکی دوتام نيست!
اونقدر هست که همه وقتتو بگيره!
همه ی روزتو غصه واسه خوردن داشته باشی!
چی بگم!
از کجا بگم!
لال شدم!
به کی بگم آخه!
هل من معين فاطيل معه العويل و البکاء
ميدونی!؟
اين روزا ديگه همه نصيحتم می کنن!
تو چرا به زندگيت نمی چسبی!
به کارت٬ به درست!
بابا هم سنای تو الان همه بچه دومشونم تو راهه!
تو هنوز به فکر ازدواجم نيستی!
می خندم از اون خنده هايی که از هزار تا گريه بدتره!
خوب راست می گن بيچاره ها!
دلشون برام می سوزه!
غصمو می خورن!
آخه بابا! ما آسمونيم نيستيم! لنگ در هوا وسط زمين و آسمون!
ميگه:
چی می گی! همش می نالی!درد! درد! غم! روزام خرابه! شبام گريست! چته آخه!
درس که خوب داری می خونی! در آمد و کارتم که خوبه! الحمدلله که اهل نماز و روزه ام هستی!
تو ديگه٬ چه غصه ای داری! چه دردی داری!؟
ميگم:
هل من معين فاطيل معه العويل و البکاء
کور باشه اون چشمی که نمی بينه با تيشه افتادن به جون ريشه دين و يه مشت کثافت خودشون رو پشت دين قايم کردن و ..........................
چه اهميتی داره نوشتن من!
چه اهميتی داره!
چه اهميتی داره بودن من برای تو! برای گفتن اين حرفائی که هممون می دونيم!
مرد عمل کجاست!
تا حالا برات پيش اومده يه داداش کوچکترت! يه بچه محلت! يه نوجونی که کنارت پا به پات هر هفته گريه کرده! شده پاره ی جونت! جلو چشت پرپر بزنه و نتونی واسش کاری کنی!
بخاطر مشکلات مالی ترک تحصيل کنه و تو از ترس اينکه نکنه غرورش دست بخوره نتونی کمکش کنی!
اونوقت همون وقت يکی ديگه تو گرونترين منطقه تهرون برای يه جوون تنها خونه بگيرن و ولش کنن قاطی يه مشت گرگی که ايمانتو به غارت می برن!؟
به نظرت کدومشون اوضاعش خرابتره!
غم کيو می خوری!
بابا به پير به پيغمبر درد من پول نيست!
دغدغم خونه و ماشين و مدرک و هزار تا کثافت ديگه که سوارمون شده نيست!
دغدغم پول جمع کردن و کربلا رفتن نيست!
دغدغم اين نيست عرفه برم حج٬ ام ياد آقام نباشم!
دغدغم اينه که توی محل زندگيم٬ سه تا مسجد هست که نمی تونم برم توشون نماز جماعت بخونم!
چرا؟ چون يقين کردم که امام جماعتش دارای شرايط يه پيش نماز نيست!
به کی بگم سرتو بر می گردونی ايمان رفيقتو جلو روت می کشن و نعششو ول می کنن تو اين کثافت دنيا!!!
هيچکيم به فکر نيست!
دغدغم اينه که شب جمعه٬ دم نماز مغرب ۲۰۰ نفر مرد و زن تو مسجدن و صبح جمعه کل دعای ندبه ايها ۱۰ نفرم نميشن!
دغدغم اينه که بيدار نيستيم! هيچکدوممون!
دغدغم اينه همه وقت حرف٬ مهندسن٬ کارشناسن! پای عمل که می رسه....
دغدغم اينه که هممون يادمون رفته!
اون آقائی رو که هست! زندست! ميون ماست!
يادمون رفته که اگه بخواهيم مياد!
چه فایده؟
خفته را خفته کی کند بیدار!
معبر
نظرات شما عزیزان: