بسم رب المهدی
پنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
آنان كه رفتند ، نامشان مزين به شهادت شد اما انتظاري نداشتند تا كسي برايشان نجوايي سر دهد، اما آنان كه بازماندند يا نبودند تا بروند، نجواي دلشان را تنها براي تسلاي خاطر خود بيان مي كنند، به اميد آنكه شهيد نجواي دل هر خسته از روزگار را پاسخي زيبا خواهد داد...
******************************
سال 1385 بود. مهرماه 1385 و ماه رمضان و من هم مثل همیشه دلتنگ شهدا. چند سالی بود برای شهدا کار می کردم و یا بهتر بگم شهدا منو خیلی دوست داشتند. آخه این سعادت شامل حال همه نمیشه که برای شهدا کارکنه . نوشتم و نوشتم. از خاطرات شهدا نوشتم، از دلتنگیهایم با شهدا گفتم، از وصیتنامه هاشون گفتم، از صفاشون، از وفاشون به خمینی عزیز، از سادگیشون، از اینکه بی ریا بودند و دنیا برایشان مهم نبود. همه عازم جبهه ها شدند و افتخار آفرینی کردند. از شهیدانی نوشتم که خیلی هاشون رو ندیده بودم و فقط وصف رشادتهاشون رو شنیده بودم . حاج ابراهیم همت، باکری، باقری ، دوران، خرازی، و .... و از شهیدانی که دیدمشان و غبطه خوردم به حالشان آره صیاد شیرازی، کاظمی و ... خوشا به حالشان. هر وقت که خیلی دلتنگ می شدم با شهدا درددل می کردم!
وبلاگ رو راه اندازی کردم و همه می آمدند و نظر می دادن. یه عده نظرات موافق می دادن و منو تشویق می کردن، یه عده بی نظر و یه عده هم مخالف و نظرشون این بود که دوره شهید و شهادت و این حرفها تموم شده. اما من ادامه دادم چون اعتقاد داشتم هیچ چیز تموم نشده و به قول مقام معظم رهبری: آنچه مهم است حفظ راه شهداست.
چند روز پیش تو این فکر بودم که من از همه شهدا گفتم اما 2 تا پسر دائی داشتم که شهید شدن و از اونا هیچ ننوشتم. شهر من خوانسار شاهد حضور بهترین جوانانش در جبهه ها بود. و پسر دایی های من هم مستثنی نبودند. آنها هم عازم جبهه شدند یکی در کربلای 5 پر کشید و یکی در بیت المقدس 7.
شهید فضل الله نیکوصفت:
متولد: 1330 شهرستان خوانسار
تاریخ شهادت: 20/10/1365
محل شهادت: شلمچه عملیات کربلای 5
هر چه گفتند نرو، عزم به رفتن كردم
من خيانت گر و نامردم اگر برگردم
مي روم كعبه همان جاست چرا برگردم
خودم اينجا دلم آنجاست چرا برگردم
مي روم اين عطش سينه كبابم كرده است
چشمه آنجاست و اين خاك جوابم كرده است
ما فقط رهگذري بوده و بر مي گرديم
كاروان رفت، بمانيم اگر، نامرديم
شهید فضل الله نیکوصفت در سال 1330 در خانواده ای مذهبی و به دور از هر گونه تجملات در شهرستان خوانسار و در محله جوزچه چشم به جهان گشود. دوران نوجوانی به علت پاره ای از مشکلات در را رها کرد و نقش فعالی در راهپیماییها علیه رژیم منحوس پهلوی داشت. بعد از پیروزی انقلاب درس را تا مقطع دیپلم ادامه داد و در فرمانداری خوانسار مشغول به کار شد. از همان اوایل انقلاب با گروهکهای ضد انقلاب برخورد شدیدی داشت و هموراه مورد تهمت و افترا قرار می گرفت. در سال 1364 به عضویت پایگاه بسیج کربلا در آمد. به علت اینکه ایشان در زمان جنگ شش فرزند داشتند خانواده ایشان مانع از حضور وی در جبهه می شدند. چندین بار شهید برای رفتن به جبهه ثبت نام کرد ولی دیگران نمی گذاشتند. حتی یک بار پدر مرحومش به جای ایشان به جبهه رفت و لیکن شهید بیقرار بود و می گفت: من از قافله عقبم.
ایشان در زمانیکه در جبهه حضور نداشتند در سپاه پاسداران خیاطی کرده و برای رزمندگان لباس می دوخت. بالاخره خانواده را راضی کرد و در تاریخ 13/08/1365 عازم جبهه شد. وی به عنوان تک تیرانداز در عملیات کربلای 5 حضور داشت و در تاریخ 20/10/1365 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
روحش شاد، راهش پر رهرو
و اینگونه بود که مرحوم دکتر علی شریعتی فرمود:
آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و الا یزیدند.
معبر
نظرات شما عزیزان: