نگاهی به سرانجام استراتژی دفاع متحرك
بررسی هرچند اجمالی تحركات نظامی عراق قبل از آغاز والفجر 8 بخوبی خاطرنشان می كرد كه رژیم بغداد در اندیشه تعرضاتی به برخی از مناطق، از جمله محورهایی كه بعدها در چهارچوب «استراتژی دفاع متحرك» مورد تهاجم قرار گرفت، بوده است، اگرچه در این میان تحقق عملیات والفجر8 منجر به بازدارندگی دشمن از اجرای این تعرضات شد اما انگیزه تازه ای به عراق داد تا این تلاش ها را با اهدافی جدید دنبال كند.
به عبارت دیگر وقوع عملیات والفجر8 تمامی ذهنیت و توان دشمن را به خود مشغول داشت. پس از فتح فاو آنچه برای دشمن حائز اهمیت بود و ارزش حیاتی داشت، بازپس گیری (فاو) و یا نهادن یك پوشش، هرچند، موقت بر روی شكست های حاصله از نبرد والفجر8 بود.
از این رو دشمن در چهارچوب استراتژی دفاع متحرك مبادرت به تعرضاتی كرد تا شاید جانی دوباره به ارتش عراق،كه آسیب های عمده را متحمل شده بود،بدهد و فضایی مناسب برای حفظ روحیه ارتش و رژیم بعثی فراهم سازد.
گذشته از این، آنچه به حركت اخیر عراق اهمیت می داد، غیر از تبلیغات رسانه های غربی، تقارن زمانی آن با كاهش تدریجی قیمت نفت بود. در واقع وضعیت یاد شده نشان نوعی همسویی بین تلاش های غرب و عراق به منظور دستیابی به اهداف مشخص از قبل تعیین شده بود.
غرب به دنبال فتح فاو و درهم شكسته شدن دیوارة دفاعی عراق وصدمات قابل توجهی كه بر ارتش عراق وارد آمد و نیز تغییر موازنه به نفع جمهوری اسلامی، احساس خطر نموده، به منظور ممانعت از استمرار وضعیت یاد شده و گسترش احتمالی پیروزی های ایران، با اتخاذ تدبیری مناسب عملاً فشارجدید را در دستور كار خود و رژیم عراق قرار داد. در این زمینه دو تن از فرماندهان عراقی به نام های سرتیپ ملكی و عبید طی مصاحبه ای اعلام داشتند كه:
«استراتژی دفاع متحرك عراق موجب بدست گرفتن كنترل بیشتر در برخی پستهای ایرانی در جبهه هاست – كه به نوبه خود این شانس را بوجود خواهد آورد كه یك صلح اجباری در منطقه ایجاد شود.»
فشارهای همه جانبه دشمن در آن مقطع خاص – كه به طور هماهنگ و در ابعاد گوناگون انجام می گرفت- عمدتاً به منظور تحت الشعاع قراردادن فتح فاو و ممانعت از تداوم برتری موقعیت ایران بود. در این میان رهبری انقلاب در اوج پیروزی های حاصله از فتح فاو و قبل از تهاجمات زمینی دشمن،اقدام به بسیج همگانی مردم نمود. از آنجا كه پیش بینی می شد دشمن در مقابل شكست دهشتناكی كه بر او تحمیل شده آرام نخواهد نشست، این اقدام فرماندهی كل قوا كه در آن هنگام برای بسیاری از افراد غیرمنتظره بود – در واقع مقدمات پیشگیری های لازم را در آینده ای نه چندان دور فراهم ساخت. لذا هنگامی كه دشمن اجرای سیاست دفاع متحرك را آغاز كرده، آمادگی های قبلی اعم از حركت وسیع نیروی مردمی و تهیه امكانات نقشی مؤثر در وارد ساختن ضربات اساسی- بر پیكر ارتش و رژیم عراق- داشت.
الف-مقاومت مناسب و تحمیل تلفات انبوه بر دشمن
تحلیل و برداشت دشمن از اهمیت تصرف فاو برای جمهوری اسلامی و نیز مدت زمان لازم برای بازسازی یگان های خودی و بالطبع طراحی عملیات والفجر8 از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عناصر و عواملی تعیین كننده در اتخاذ استراتژی دفاع متحرك از جانب دشمن محسوب می شدند.
طبیعتاً رویارویی مناسب با دشمن و برهم زدن تحلیل و برداشت های آنان، گامی مهم و اساسی در به شكست كشانیدن استراتژی جدید عراق تلقی می شد.
چنانچه ذكر شد، محاسبات دشمن نسبت به مدت زمان لازم برای بازسازی سازمان رزم جمهوری اسلامی عاملی مؤثر در تصمیم گیری های اخیر دشمن بوده است.
در این صورت طبیعی بنظر می رسد كه هرگونه سرعت عمل در رویارویی با دشمن و انجام اقدامات ممانعتی،عملاً منجر به توقف آنها گردد.
گذشته از این، میزان دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده و همچنین مقدار بهایی كه باید از نظر نظامی (تلفات) برای آن پرداخت شود، محدودة زمانی تعرضات دشمن را تعیین می نمود.
براین اساس، دشمن كه با تدبیر جدید خود در نظر داشت نسبت به طراحی عملیات والفجر 8 تأخیر ایجاد نماید، به یك معنا حفظ نیروهایش را مورد نظر قرار داده بود. از آنجا كه هرگونه تهاجم از سوی قوای نظامی ایران در واقع به منزله تحمیل تلفات و ضایعات توان فرسا بر دشمن است، لذا عراق به منظور اجتناب از آسیب پذیری و تقویت روحیه نیروهایش مبادرت به تهاجمات یاد شده نمود. در نتیجه اگر سرانجام كار و ابعاد و جوانب آن به طور همه جانبه برای دشمن روشن بود، قطعاً دست به چنین اقدامی نمی زد.
علاوه بر این، ملاك ها و پارامترهای دیگری وجود دارد كه ناتوانی و شكست استراتژی دفاع متحرك را یادآور می شود.
1- با گذشت زمان و بازیابی موقعیت جدید از سوی جمهوری اسلامی – و اتخاذ تدبیر مناسب- توأم با انطباق با شرایط جدید، صحنة جنگ عملاً به نفع جمهوری اسلامی چرخش نموده، در نتیجه آزادسازی شهر مهران را در پی داشت.
2- تلفات و خسارات وارده به ارتش عراق، برخلاف تصور طراحان دفاع استراتژیك، عملاً، وضعیتی آشفته و نابسامان میان قوای نظامی دشمن ایجاد نمود.
ب- اهداف عراق از اتخاذ «استراتژیك دفاع متحرك»
تحركات نظامی عراق طبعاً از اهداف متفاوت سیاسی- نظامی برخوردار بود، كه در اینجا عمدتاً اهداف نظامی آن مورد نظر است.
1- فروپاشی مواضع دفاع عراق در فاو اثرات و تبعات سوء و نامطلوبی را در نیروهای دشمن ایجاد كرد كه بی اعتمادی نسبت به خود و فرماندهی و تضعیف شدید روحیه از نمودهای این تبعات بود. از این رو هدف اول رژیم عراق حل كردن پیامدهای روانی ناشی از تلفات بسیار سنگین نیروهای خود و انعكاس آن در جهان بود.
2- دشمن پس از والفجر 8 توان رویارویی با تهاجم گسترده و جدید را نداشت؛ از این رو سعی كرد با تحركات نظامی خود، نیروهای جمهوری اسلامی را به تجزیه و انفعال بكشاند تا از زمان بدست آمده،فرصت بازسازی و سازماندهی نیروها و نیز ترمیم مواضع را داشته باشد.
3- دشمن سعی داشت با تهدید مناطق حساس، عملاً ذهنیت جمهوری اسلامی را بآنجا معطوف داشته، بخشی از نیروهای ما را از فاو بیرون بكشد تا بدین وسیله مجدداً به تلاشی جدید در فاو در صورت امكان دست بزند.
4- تسلط بر مناطق حساس و سركوب مرزی با عملیات های انجام شده از سوی جمهوری اسلامی، در طول چند سال گذشته، از كنترل ارتش عراق خارج شده بود. دشمن بدین وسیله عملاً امكان گسترش سر پل های پیروزی در مناطق مورد نظر برای ایران را منتفی می كرد. بر مبنای اهداف یادشده،دشمن طی مدت زمانی كوتاه مناطق زیر را مورد تهاجم و تعرض قرار داد:
1- منطقه عملیاتی والفجر 9 درتاریخ 16/12/64
2- ارتفاعات در بندیخان در تاریخ16/1/65
3- ارتفاعات سومار در تاریخ22/1/65
4- ارتفاعات منطقه لولان در تاریخ5/2/65
5- منطقة فكه (پیچ انگیزه، شرهانی،بجلیه)در تاریخ10/2/65
6- ارتفاعات حاج عمران در تاریخ24/2/65
7- مهران در تاریخ 27/2/65
در ایران میان سازمان رزم عراق و نحوة به كارگیری عشایر، در خور تأمل است. از آنجا كه یكی از اهداف رژیم عراق احیای روحیه نبرد در نیروهای خود و بالطبع زدودن آثار ناشی از شكست عملیات فاو بود،لذا در تدبیر جدید خود تقریباً تمامی سازمان رزم خود را فعال كرد و از آنها بهره برداری نمود، چنانكه صدام در تاریخ 28/1/65، طی ملاقاتی با برخی از سران عشایر كُرد عراقی مبلغ 60 میلیون دلار در اختیار آنان قرار داد تا حاج عمران و بعضی از مناطق را باز پس گیرد.
به كارگیری عشایر، آنهم به صورت ادغامی، نشان دهنده آن بود كه دشمن بدین وسیله- با توجه به توانایی عشایر در جنگ كوهستانی و نیز آشنایی آنها به مناطق مورد نظر- كمبود نیروهای خود را جبران كرده است.